۱۳۹۵ مهر ۹, جمعه

آموزش فروش حرفه‌ای : 5 روش افزایش فروش

تیم مشاوران مدیریت ایران :
سوال تکراری مدیران فروش سازمان‌های این است : چگونه فروش را سریع افزایش دهیم ؟
اگر شما  فروشنده‌اید یا با عملیات فروش سروکار دارید، به این سوال پاسخ دهید : آیا می‌شود در عرض یک هفته با افزایش فروش سازمان با افزایش میزان پورسانت فروش خود روبرو شویم و حتی در پایان هفته به مرخصی تشویقی بروید ؟
جواب : بله . شما با انجام 5 عمل می‌توانید میزان فروش را افزایش و به چیزهایی که اشاره نمودیم، دست‌یابید. باید برخی موارد را در کار و رفتار خود تغییر دهید تا نتایج کارتان به میزان زیادی تغییر نماید. به قول یک بزرگی که می‌گوید : با انجام کارهای روتین نمی‌توانید به نتایج متفاوتی دست‌یابید.
آموزش افزایش فروش

5 روش افزایش فروش

1- تنها یکی بیشتر

سوال پرسیدن یکی از مهم‌ترین نکات افزایش فروش است، اما اغلب مردم قبل از خرید چیزی، حداقل 5 یا 6 بار نه میگویند تا نهایتا بله بگویند. اما اغلب فروشندگان بعد از شنیدن یک با دو بار نه، ناامید شده و کار را رها می‌نمایند. پس با اضافه نماید یک درخواست بیشتر ، یک پیگیری بیشتر ، یک تماس بیشتر ، حتما نتایج حاصله تغییر بزرگ‌تری خواهد نمود. تاکنون به‌طور متوسط هر تعداد تلاشی که برای جذب یک خریدار داشته‌اید، حالا یک تلاش به آن اضافه نمایید. سریع ناامید نشدن، افزایش فروش را به دنبال خواهد داشت.

2- یک سیستم پیگیری خوب

نتایج تحقیقاتی در حوزه تبلیغات نشان داده است که بیش از 50% خریداران بعد از گذشت 3 ماه از مواجه‌شدن با یک تبلیغ، به خرید آن مبادرت نموده‌اند.
اگر بخواهید با اولین تبلیغ، به فروش دست پیدا نمایید، حتما باید یک سیستم جامع و قوی برای پیگیری فرایند فروش سازمانتان داشته باشید، تا تضمینی برای جمع‌آوری اطلاعات و تعین مسیر حرکت‌های آتی وجود داشته باشد. با پیگری مناسب ، افزایش فروش رخ خواهد داد.

3- یک سیستم معرفی

هیچ تبلیغی بهتر از تبلیغات دهان به دهان توسط مشتریان راضی نیست. سیستم پاداشی برای مشتریانی که دیگران را به شما معرفی می‌نمایند، در نظر گیرید. این بازار برد-برد است. شما کمتر هزینه تبلیغات می‌نمایید و مشتریان نیز درآمدی کسب می‌نمایند. چه کسی از جایزه بدش می‌آید ؟ با داشتن یک سیستم پاداش مناسب ، افزایش فروش اتفاق خواهد افتاد.

تلگرام خبرنامه مدیریت تجارت
مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.

۱۳۹۵ مهر ۲, جمعه

رابطه برند والد با زیر برند Parent Brand & Sub-Brand

نویسنده : دکتر سیدرضاآقاسیدحسینی
تیم مشاوران مدیریت ایران 

همان‌طور که در یک خانواده بین والدین و فرزندان رابطه‌ای خاص وجود دارد. بین برند والد Parent Brand و زیر برند ( برند زیرمجموعه ) Sub-Brand نیز چنین رابطه‌ای برقرار است.

از دیدگاه معماری برند ، برند والد را برند شرکتی Corporate Brand میگویند که مستقیما اشاره به برند شرکت مادر تخصصی ( شرکت هلدینگ ) دارد. برند والد ، مالک و هدایتگر زیر برندهایی است که در کل آن‌ها را " خانواده برند " می‌نامند. هر عضو این خانواده مامور استفاده از به یک فرصت و پاسخ به یک نیاز بازار است.
از دیدگاه معماری برند ، برند والد را برند شرکتی Corporate Brand میگویند که مستقیما اشاره به برند شرکت مادر تخصصی ( شرکت هلدینگ ) دارد. برند والد ، مالک و هدایتگر زیر برندهایی است که در کل آن‌ها را " خانواده برند " می‌نامند. هر عضو این خانواده مامور استفاده از به یک فرصت و پاسخ به یک نیاز بازار است.

استفاده از یک زیر برند می‌تواند برای پاسخ به نیازی در یک بازار خرده‌فروشی ، راهکاری برای انتقال ارزش به مشتری، جایگاهی سودآور و پربازده در مقابل رقیب ، و یا ایجاد طعم، تکنولوژی و یا خدمات جدید باشد. برای هر منظوری که باشد ؛ این زیر برندها توانایی خیلی بالاتری در پاسخ به نیازهای مصرف‌کننده نسبت به برند والد خویش دارند، و صدالبته این در حالی رخ می‌دهد که زیر برند به اصول یکپارچگی برند احترام و ماموریت برند والد را سرلوحه قرار می‌دهد. شرکتی که دارای برندهای متنوع و متعدد است که به آن خانواده برند یا ادغام برند Brand Conglomerate نیز گویند. ادغام برند باید درون هویت برند شرکت والد تعریف‌شده و از برند والد خود اعتبار و هویت تصویری و یا کلامی بگیرد و به‌هیچ‌عنوان مبهم نباشد. به‌صورت ساختاری، خانواده برند یا ادغام برند شاید ناشی از ترکیب و یا تصاحب توسط یک شرکت اصلی باشد و یا ناشی از توسعه خطوط تولیدی که برندهایش به بلوغ رسیده‌اند.

درهرصورت، معماری برند یا معماری نام تجاری میطلبد که با رشد شرکت اصلی ، برند والد از زیر برند به عنوان سپر دفاعی در مقابل رقبا استفاده نماید. تحلیل روابط بین برندها در یک خانواده می‌تواند جالب باشد.

رابطه بین برندها در خانواده برند :

1- تمام اعضای خانواده برند قابل مشاهده باشد.

صرف‌نظر از روابط و گزارش‌های سالانه درون شرکت مادر ( شرکت مادر تخصصی / شرکت هلدینگ )، کمپین‌های تبلیغاتی و روابط عمومی با هدف ترویج برند والد به بازار این پیام را می‌دهد که برند والد از مجموع تک‌تک برندهای زیرمجموعه خویش ، بزرگ‌تر است. برندهایی نظیر Unilever, P&G, Johnson & Johnson همین کار را انجام می‌دهند. شرکت‌هایی که در حوزه محصولات تندرو FMCG فعال هستند، هرروز با فشار دلهره‌آوری در خصوص فضای تخصیص داده‌شده به محصولات آن‌ها بر روی قفسه فروشگاه‌ها روبرو هستند و توانایی ، تخصص و اثربخشی خود را با تعداد محصولات روی قفسه می‌سنجند.

در برخی موارد ، برند والد ویژگی برندهای خود را همراه با لوگوها و بسته‌بندی‌های آنان معرفی می‌نماید تا به سهامداران و کانال توزیع و فروش خود میزان قدرت و تسلط خود بر بازار را نشان دهند. مثلا ، کوکاکولا در یک آگهی ، تمام برندهای نوشیدنی سالم‌تر از نوشابه کلاسیک کوکاکولا مانند, DASANI , POWERADE , Minute Maid را معرفی می‌نماید و این زمانی انجام می‌پذیرد که تبلیغات منفی علیه کوکاکولا در خصوص غیرسالم بودن محصولات آن، زیاد می‌شود.
تقویت جایگاه برند والد موجب می‌شود که زیر برندها نیز دارای اعتبار بالایی بوده و هر برند جدید در این خانواده با استقبال مناسب روبر گردد. مانند کادیلاک یا شورلت از شرکت GM یا انواع و اقسام برندهای اپل مانند Ipad, Ipod, Iphon و...

2- برند والد تحت‌الشعاع زیر برند خویش قرار گیرد.
به ‌اصطلاح کسوف برند Brand Eclipse، که سایه قدرت زیر برند سبب پوشش برند والد شده است. مثلا برند والدی نظیر Dayton Hudson بعدازاینکه دید یکی از برندهایش 75% تا 80% سهم کل فروش شرکت را بر عهده دارد خود را به نام زیر برند تغییر نام داد و Target نام گرفت. اکنون شرکت تارگت در حدود 1800 شعبه دارد و با شعار " انتظار بیشتر ، پرداخت کمتر " همچنان باقدرت حرکت می‌کند.

3- زیر برند ، خانواده خود را ترک کند.
اگر در حدود سال 2000 در امریکا زندگی کرده باشید و به دنبال ابزار شرکت کرفتمن گشته باشید، متوجه می‌شدید که محصولات این برند تنها در فروشگاه‌های زنجیره‌ای SEARS قابل خرید است اما حال این برند در فروشگاه‌هایی نظیر Kmart , Costco, EBay نیز وجود دارد ، زیرا برند به اندازه بزرگ‌شده و تقاضا به میزانی بالاست که فروشگاه‌های خرده‌فروشی برند والد توان پاسخگویی آن را ندارد و مجبور شده که این برند را در سایر فروشگاه‌ها نیز عرضه نماید.

4- برند والد به زیر برند آسیب می‌رساند.
شرکت GM که با برند Saturn با ماموریت تولید خودروهایی کوچک‌تر ، کاراتر و باهوش‌تر بود ، متوجه شد که مردم به دنبال خودرویی بزرگ‌تر هستند ، در نتیجه در سال 2009 با بهانه رکورد اقتصادی این برند را قربانی نمود و تولید آن را متوقف نمود.

5- موفقیت زیر برند، تهدیدی برای برند والد.
برند والدی تحت عنوان Delta Airlines که شعار " اوج گرفتن - با هزینه کم " می‌داد، به بلیت زیر برند Song Airlines خود سوبسید (یارانه) می‌داد، در سال 2006 مجبور به عقب‌نشینی از این برنامه شد. اما زیر برند با ایجاد تمایز مناسب ، سوددهی بالایی داشت و سریع موجب کسوف برند و پوشش برند والد شد. وفاداری زیاد به زیر برند موجب ایجاد حس تهدید در برند والد گردید. وقتی برند والد با ورشکستگی مواجه شد ، قاضی پرونده اعلام درخواست توقف فعالیت‌های زیر برند Song را نیز داد.

6- برند والد و زیر برند هر دو جدایی‌ناپذیر و موفق.
برندهایی بسیاری این خصوصیت را دارند .

هیچ استراتژی برندی کامل نیست ، مگر با شناخت مناسب از روابط بین برندهای یک شرکت. باید حتما انواع برند را شناخته و استراتژی مناسب را اتخاذ نماییم.

منبع : رابطه برند والد با زیر برند Parent Brand & Sub-Brand

مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.

۱۳۹۵ شهریور ۱۹, جمعه

۷ قانون ایجاد وفاداری به برند ، به روش کالت برند Cult Brand

تیم مشاوران مدیریت ایران :
آرزوی هر مدیر بازاریابی یا مدیریت برند ، داشتن یک برند فرقه ( برند کیش ) Cult Brand است، زیرا که مشتریان این نوع برند دارای بالاترین سطح وفاداری به برند هستند. در ادامه سعی خواهم نمود که به ساده‌ترین شیوه، به بیان هفت قانون اصلی در یک برند فرقه بپردازم، قوانینی که آگاهانه و یا غریزی در کسب‌وکار خویش رعایت می‌نمایند.
با بکار بستن چنین مواردی ، مسیر رسیدن به مشتری وفادار را راحت‌تر طی خواهید نمود، زیرا که چهارچوبی مستحکم و دائمی و جاری در مسیر دستیابی به موفقیت ایجاد میگردد. باید روش تطبیق و پیاده‌سازی هرکدام از این قوانین در کسب‌وکار خود را بابید.
وفاداری به برند Cult Brand برند فرقه ( برند کیش ) کالت برند

ایجاد وفاداری به برند به روش کالت برند


۱- ایجاد تمایز

چالش‌های پیش روی مدیران بازاریابی بسیار زیاد است.همه می‌خواهند بهترین باشند. همیشه به یاد داشته باشید : شما منحصر فردید، دقیقا مثل دیگران.
هر مشتری هم‌زمان به دو چیز علاقه دارد، که در هر دو نیز در جهت‌های متضادی قرارگرفته‌اند. مشتری می‌خواهد که از سایرین متمایز و هم‌زمان احتیاج دارند تا در بطن جامعه پیرامون خود بوده، از حمایت مردم جامعه برخوردار شده و توسط افراد همفکر خود پذیرفته شوند.
چگونه مردم به این دو نیاز متضاد خویش، پاسخ دهند ؟ شاید بهترین پاسخ این است : با عضویت در گروهی که آن‌ها را منحصربه‌فرد می‌شمارد.
البته این گروه باید خاص باشد و جز گروهایی نباشد که عضویت در آن خیلی ساده باشد.
فرض که شما به یک سرویس مبلمان خانگی نیاز دارید، پس شما جز گروهی از مردم نیازمند به مبلمان هستید، اما این گروه اصلا جذابیت و ظرفیت‌های کافی برای تشکیل یک سازمان را ندارد، اما اگر همین مبلمان دارای خصوصیات خاصی باشد تا شما را از دیگرانی که مبلمانی معمولی خریداری نموده‌اند، متمایز نماید، در این صورت اگر در سوئد زندگی می‌کنید، احتمالا شما از برند IKEA خرید نموده‌اید . برندی که جز کالت برند است. خیلی ساده است، مشتری شما می‌خواهد که جزئی از یک گروه متمایز باشد.

۲- شجاع و دلیر بودن

حتی از نظر منتقدین و بدبینان، برندهای فرقه بسیار متفاوت و موفق هستند. موفقیت برندهای فرقه به دلیل عدم محبوبیت آن‌ها نزد سایر شرکت‌ها در محیط بازار است.
برندهای فرقه، اعتقاد و اعتماد بالایی به خود، محصولات و خدمات، و مشتریان خویش دارند. کالت برند درپی فرصتی برای به چالش کشیدن و تغییر خرد افراد سنت‌گر است. برند فرقه، بسیار ریسک‌پذیر است. حامیان چنین برندهایی صرفا از آن پیروی نمینمایند، بلکه آن را راهبری مینمایند، همچنین در مقابل دیگر برندها عرصه را ترک نمیکنند، بلکه برای آن میجنگند.برند کالت، زمان و انرژی خود را با تحقیق در خصوص اینکه “چه کسانی از وی پیروی مینمایند” تلف نمیکند. تمرکز و توجه این برند بر بهبود خدمات ارائه شده به مشتریان است.

۳- ترویج یک سبک زندگی

برند فرقه چیزی بیش از یک محصول یا خدمات را می‌فروشد. مشتریان نیز چیزی بیش از این را می‌خواهند، مشتری علاقه به کسب تجربه است.
خرید تجربه‌گرا، خیلی بیش از خرید یک چیز برای مشتریان این برندها، معنا دارد. به عنوان مثال، تمام برندهای فرقه، سبک زندگی می‌فروشند. چنین برندهایی، ابزارهایی را می‌فروشند که مشتریان در دنبال کردن رویاهایشان باوجود منابع محدودشان، کمک می‌نماید.
برندهای فرقه موانع پیش روی مشتریان را کنار میزنند. انگار نوازنده‌ای باشی که نیاز به خرید هزاران دلار وسایل و تجهیزات نداشته باشد. تنها یک اپ اندروید مناسب را روی گوشی خود دانلود و دیگر یک نوازنده راک شده باشید.
مثل برند اپل که به ترویج یک سبک زندگی برای تسهیل بیان خود به جامعه پیرامون می‌پردازد. هنگامی‌که در کافی‌شاپ در حال کار با ابزارهای پل هستید، در یک سبک زندگی خاص با جمعی دیگر از افراد حاضر و دارند اپل، مشارکت می‌نمایید.
مشتریان آرمان و آرزوهایی دارند که نشاءت گرفته از احساساتشان است. اگر حمایت از مشتری با احترام و درک آرزوهای مشتری همراه باشد، احساسات مثبت خویش را با کسب‌وکار شما به مرتبط خواهند دانست.

۴- گوش دادن به مشتری

گوش دادن فعال به مشتری بسیار حیاتی است .برند کیش بر برآورده نمودن نیازهای و خواسته‌های مشتریان تمرکز دارد و گوش شنوایی برای ارائه راه‌حلی برای مشکلات آنان تا به وفاداری‌شان دست یابد. برندی مثل Amazon تنها با گوش دادن به نظرات مشتریان خود به رابطه بین تعداد دفعات سفارش و هزینه ارسال اجناس پی برد. بر همین اساس، در سال ۲۰۰۵ برای مشترکین خود، برنامه ارسال نامحدود و رایگان دو روزه را جایگزین هزینه‌های سالانه ارسال نمود. با این ابتکار عمل، برنامه بسیار مورد استقبال قرار گرفت. بیش از ۲۰ میلیون نفر عضویت ممتاز وب‌سایت را خریداری نمودند. خریدهای اعضای عالی در حدود ۱۵۰ درصد بیش سایر اعضا است. این نمونه‌ای از معجزه گوش دادن به مشتری است.
به گفته‌ها گوش‌داده، بر عقیده ارزش نهید و به آن‌ها پاداش دهید. هرگز علاقه‌مندان برند را خود نادیده نگیرید . افرادی که برندتان را دنبال می‌نمایند، به برندتان اعتقاددارند ، اما باید در ابتدا باید معجزه گرفتن یک هدیه غیرمنتظره و شگفت‌آور از سوی شما را ببینند. یک کار غیرعادی انجام دهید، در این حالت طرفداران برند به مبلغان و مدافعان برند تبدیل می‌شوند.

۵- پشتیبانی از اجتماع مشتریان (گروه مشتریان)

برندهای فرقه ، چگونگی پایه‌گذاری یک برند فرقه را به خوبی می‌دانند. برندهای فرقه به دنبال ایجاد یک رابطه قوی، پایدار و دائم با مشتریان برای ایجاد و حمایت از جامعه‌ی مشتریان خود هستند. برندهای فرقه ترسی در استفاده از سود امروز خود در حمایت از جامعه مشتریان خویش، برای رسیدن به منافع بلندمدت ندارند.
هر زمان که بتوانند، از رخدادهای بازاریابی در جهت بیان ماموریت خویش بهره می‌برند. مثلا برند MINI ، تور سالانه برگزار می‌نماید . برند Life is good نیز سالانه فستیوال‌های موسیقی محبوبی را برگزار می‌نماید. برند Harley رالی موتورسواری جهانی را حمایت می‌نماید.

۶- استقبال با آغوشی باز

اگر به اندازه کافی باحال نیستی ، منتظر استقبال برند کالت نباشید. کالت برند به هر سن ، نژاد ، اعتقاد و با هر سبقه اجتماعی و اقتصادی با آغوش باز استقبال می‌نماید. اگر با یک مشتری ایدئال کالت برند همخوان نباشید، باز هم هرگز ، مورد تبعیض واقع نخواهید شد. به هر فردی خوش‌آمد گفته می‌شود.
کالت برند درپی پر نمودن فضاهای خالی نیازهای عمیق روحی و تعلقی افراد با تسهیم فضا، زمان و احترام متقابل است.

۷- آزادی فردی

عمق وجود هر انسانی بر این کره خاکی در جستجوی آزادی فردی است. بر اساس هرم مازلو ، احساس آزادی پلی برای رسیدن به خودشکوفایی است ، زیرا ما به دنبال رشد و بیان هویت منحصربه‌فرد خود به جهان پیرامونمان بدون ترس از عواقبت آن هستیم. برند هارلی ، آزادی را در آزادراه‌ها ترویج می‌نماید.
هنگامی‌که فردی به‌عنوان عضو یک کالت پذیرفته می‌شود، احساس می‌کند که به آزادی عمل خاصی دست پیدا نموده و با اثربخشی بالاتری به اهدافش دست میابد.
  • نیروی پشت وفاداری مشتری به برند :

هفت روش فوق نیروی عظیمی برای دستیابی به وفاداری به برند است. پیاده‌سازی مستمر این موارد موجب حفظ مشتری کنونی و هم‌زمان جذب مشتریان جدید می‌گردد. ازآنجایی‌که مشتری، ارتباط احساسی عمیق با برند برقرار نموده است، وفاداری وی رشد خواهد نمود. سازمانتان قوی‌تر ، منعطف‌تر و متمایزتر خواهد شد .
مطالب مرتبط :
تلگرام خبرنامه مدیریت تجارت
مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.

۱۳۹۵ شهریور ۱۸, پنجشنبه

۱۰ اشتباه فروشنده و راه‌حل آن

اشتباه فروشنده sales-rep Mistakes
تیم مشاوران مدیریت ایران :
نتیجه تحقیقات نشان داده که ۵۳% از مشتریان، تا پیش از پایان فرایند فروش ، فکر و عقیده‌شان در خصوص برند ، محصولات و خدمات شرکت، شکل‌گرفته است. واقعیت این است که مشتری‌بالقوه Prospect همواره به دنبال کوچک‌ترین بهانه برای صرف‌نظر نمودن از محصولات یا خدمات مدنظرش است. اگر برخورد اعضای تیم فروش با خریدار مناسب نباشد، احتمال اینکه مشتری برند را رها کند بسیار زیاد است.
اعضای تیم فروش تحت‌فشار زیادی برای افزایش سطح عملکرد خویش هستند. اما حتی گاه فروشنده حرفه‌ای نیز دچار اشتباه می‌شود. برخی از این اشتباهات می‌تواند موجب از دست رفتن مشتری بالقوه ، طفره رفتن از بستن قرارداد و یا یک فرصت تجاری را خراب نماید. چگونه باید از این اشتباهات جلوگیری نمود ؟

اشتباه فروشنده

در ادامه به بررسی ۱۰ اشتباه فروشنده و نحوه برخورد با هریک خواهیم پرداخت :

۱- زیاد حرف زدن فروشنده

راه‌حل : تمرین گوش‌دادن فعال

فروش ؛ فرایند گوش‌دادن فعال به مشکلات و نیازها مشتری و کمک به حل آن‌هاست. برعکس تصور عامه مردم، فروش حرفه‌ای و فروشندگی حرفه‌ای فقط در حرف زدن نیست، بیشتر با گوش دادن متبلور می‌گردد. اگر فروشنده زیاد حرف بزند و با واقع به مشتری بالقوه گوش ندهد، شاید موجب ایجاد حسی بدی در مشتری گردد. بسیاری از فروشندگان فشار وارد می‌نمایند اما فراموش می‌کنند که باشد کمی هم گوش کنند. تحقیقات نشان داده نسبت گوش دادن به صحبت کردن در بین فروشندگان غیرحرفه‌ای در حدود ۷۰ به ۳۰ است.

۲- تلاش برای فروش به همه

راه‌حل : ارزش داشتن کیفیت در مقابل کمیت

لزوما محصولات و خدمات یک برند، مناسب همه نیست، و تلاش برای فروش به همه، تنها تلف نمودن زمان سازمان و فروشنده و مشتری بالقوه است. در مقابل، مشتریان بالقوه‌ای را باید جست که نیاز و خواسته آنان با تولیدات ما منطبق باشد. بر اساس قیف فروش : هرچه مشتریان هدف را دقیق انتخاب نماییم، شانس موفقیت ما به دستیابی رسیدن به تعداد بیشتری از مشتریان بالفعل در انتهای مسیر فروش بیشتر است. با این نحوه نگرش ، تلاش‌های فروشنده تاثیر بیشتری خواهد داشت.

۳- شکست در تحقیقات

راه‌حل : شخصی و منحصربه‌فرد نمودن استراتژی فروش

باید فرایند خرید با توجه به چالش‌ها و اولویت‌های مشتری تا حدودی شخصی‌سازی گردد،
  1. باید در خصوص مشتریان بالقوه به‌درستی تحقیق نمود : چه کسانی هستند، چه صنعتی ، نیازها و انتظارات ، …
  2. استفاده از اطلاعات در جهت شخصی‌سازی استراتژی فروش.
فرایند شخصی‌سازی استانداردهای فروش به معنای به‌روزرسانی نام ، شماره تماس و یا لوگوی بالای فایل‌های پاورپوینت‌ها شما نیست. اگر به شعور مخاطب احترام گذارید و فکر نکنید که مردم بی‌شعورند ، درنتیجه متوجه می‌شوید که مردم تفاوت ارسال ایمیل به‌صورت انبوه و ارسال ایمیل به‌صورت شخصی‌سازی‌شده را متوجه می‌شوند. بر اساس نتایج تحقیق شرکت Forrester : مشتریان معتقدند که تنها ۱۳% فروشندگان کاملا متوجه نیاز و مشکلات مشتریان خود شده و به دنبال راه‌حلی برای آن‌ها هستند. شاید بهتر است معنی ” فرایند شخصی‌سازی استانداردهای فروش” را تشریح نمایم قبل از اینکه کار به تغییر شماره تلفن‌های فروشنده بکشد . فرایند شخصی‌سازی استانداردهای فروش به معنای تطبیق محتوا، پیام‌ها و استراتژی منطبق بر نیاز و مشکلات اشخاص است. ابزارهای گوناگونی برای توانمندسازی فروش می‌توان برای پیش‌بینی آماری آنچه محتوای مورد نیاز استفاده نمود.

۴- رویا پردازی برای مشتری

راه‌حل : دروغ نگفتن؛ فروش ارزش

هرگز به مشتری بالقوه و مشتری بالفعل خود دروغ نگویید. عدم صداقت تنها برای دستیابی به فروش بیشتر در کوتاه‌مدت ، حتما به ایجاد یک رابطه بلندمدت نیم انجامد ، و هرگز این روش فروش ما را در تبدیل مشتری به مشتری وفادار و دارای طول عمر زیاد نخواهد شد. اگر محصول شما توانایی برآورده نمودن قولی که به مشتری داده است را نداشته باشد ، مطمئن باشید که مشتری سریع می‌فهمد. دروغ ، زنگار اعتبار فروشنده و برند است. در مقابل فروشنده باید بتواند به‌روشنی ارزش محصولات و خدمات خود را بر اساس موقعیت ویژه هر کسب‌وکار یا فرد معرفی نماید. اگر قادر به تعیین ارزش مشتریان بالقوه خود نیستید ، حتما قادر به تطبیق خود با آنان نخواهید بود.

۵- با آموزش و تقویت مهارت‌های فروش مخالف بودن

راه‌حل : پذیرش نظرات مربی فروش، خود را ارزیابی نمودن

همه ما تحت‌فشار روزانه کاری خود هستیم، برای برخی دستیابی به مهارت جدید در کار و یا به‌روزرسانی مهارت‌های قدیمی بسیار سخت است. فروشنده حرفه‌ای همواره دنبال بهبود عملکرد و آموختن مهارت جدید است. همواره راه‌های بسیاری برای آموختن است : از یک هم‌تیمی ، مشاوره با مدیریت فروش و ارزیابی عملکرد خویش. باید هر فروشنده هرکدام از فروش‌های چند وقت اخیر خود را شخصا تحلیل کرده و از خود بپرسد چرا این کار و چرا آن کار را انجام داده یا نداده ، استراتژی خود برای برخورد موارد مشابه آتی بیان نماید.

۶- عدم توجه به نظر مشتری

راه‌حل : ایجاد ارتباط موثر با مشتری

معمولا مشتریانی که به‌سادگی مشتری می‌شوند، خرید مجدد را انجام خواهند نمود. هزینه جذب مشتری جدید، در حدود ۶ تا ۷ مرتبه بیشتر از هزینه حفظ مشتری کنونی است، این حقیقی است که بر اهمیت توسعه روابط تاکید می‌نماید. فروشنده باید به عنوان فردی قابل‌اعتماد با مشاوری معتمد شناخته شود، فروشنده باید حلال مشکلات باشد، نه اینکه فقط به فروش فکر کند. در بازار B2B شرکت‌ها به دنبال فروشنده‌ای هستند که فضای کسب‌وکار و چالش‌ها پیرامون را درک نماید. یکی از بهترین روش‌های ایجاد ارتباط، ارائه پیشنهادی ارزشمند به مخاطب است. فروشنده باید نشان دهد که مشکلات را می‌فهمد، در خصوص کسب‌وکار ارائه عقیده کارشناسی نماید ، پیش‌فرض‌های مرتبط با محصولات و خدمات را تغییر دهد. در واقع تیم فروشی که بتواند به محصولات و خدمات پیشنهادی به مشتری بالقوه خویش، ارزشی بی افزاید، شانس فروش آن دو برابر است.

۷- داده و اطلاعات را علیه عملکرد خویش دانستن

راه‌حل : تقویت توانایی و مهارت‌های تحلیلی

نتایج تحقیقات نشان داده که فروشندگان در حدود ۵۰ روز کاری خویش را صرف اموری غیر مرتبط با ماهیت اصلی فروش سازمان می‌نمایند. با در نظر داشتن داده‌ها، فروشنده می‌تواند فعالیت و تلاش‌های فروش را بهبود داده ، بهره‌وری فروش را افزایش دهد ، اثربخشی فروش را زیاد می‌نماید و نهایتا تعداد دفعات خرید مجدد را افزایش دهند. درواقع فروشندگانی که از “تحلیل اطلاعات فروش” برای رسیدن به اهداف فروش بهره می‌برند، ۴ برابر سریع‌تر از فروشندگان سنتی و غیرحرفه‌ای، به اهداف خویش دست خواهند یافت. پیش از شروع ارزیابی ، باید دقیقا بدانید که چه چیزی را باید ارزیابی نمود، چرا ارزیابی اهمیت دارد ، چطور بر استراتژی فروش یا فرایند فروش تاثیر خواهد گذاشت . شاخص KPI را تعیین کنید، چه‌کاری باید و چه‌کاری نباید انجام شود و چه قسمت‌هایی باید بهبود یابد. معیارهایی که اثر مهمی بر موفقیت فروش خواهد داشت و اینکه چطور باید محتوای درست را در زمان مناسب به مشتری برسانید و چه چیزی آن را بهبود می‌بخشد.

۸- هماهنگ نبودن فروشنده به واحد بازاریابی

راه‌حل : اعتماد به تیم بازاریابی

فروشندگان به صورت متوسط ۳۰% زمان کاری خود را صرف جمع‌آوری و تولید محتوا می‌نمایند. اما این روش درست نیست و نباید عمده زمان فروشنده را به خود معطوف نماید. تیم بازاریابی منابع خود را صرف تولید محتوایی که منطبق با پیام بازاریابی سازمان خواهد نمود ، محتوایی که موجب شود که مشتریان بالقوه را وارد مسیر قیف فروش نماید. متاسفانه در بازار B2B تنها ۸% تیم‌های بازاریابی و فروش با یکدیگر هماهنگ هستند. این عدم هماهنگی موجب می‌شود تا هرکدام به صورت انفرادی محتوای مدنظر را تولید نمایند. این عدم ارتباط بین بازاریابی و فروش می‌تواند موجب ارائه تخفیف بی‌دلیل ، از دست رفتن فرصت‌ها و درآمدها می‌شود.

۹- تولید و ارسال محتوای نامناسب به مخاطب

راه‌حل : استفاده از توانمندی‌ها و مهارت‌های تیم فروش برای تولید محتوا موفق و جذاب

تحقیقات نشان داده که تنها ۲۰% فروشندگان، ارزشی را به مشتریان خود منتقل می‌نمایند. انتقال ارزش به مشتریان بالقوه موجب می‌شود تا این مشتریان با معرفی برند به دیگران ، به شناخت هر چه بیشتر برند در بازار کمک نمایند. این به معنای این است که شرکت می‌داند که چه محتوایی برای حمایت از مشتری بالقوه و تسهیل فرایند تصمیم‌گیری فروش خود ایجاد نماید.

۱۰- انفرادی و مغرورانه عمل کرد

راه‌حل : ایجاد و پیگیری یک فرایند فروش موثر

فروشنده چیزی که میداند و برنامه ای که در ذهن است را انجام میدهد و ان را تکرار میکند، اما غالبا به دنیال آموختن بهترین روش انجام کارها نیستند و یا نیمدانند که روشی دیگری نیز ممکن است وجود داشته باشد. تحقیقات نشان داده که ۳۳% فروشندگان بسیار پیگیر برای رسیدن به عملکردی بالا هستند. هدف فروش را تعیین و فعالیتهای مرتبط با اهداف فروش را مشخص نمایید. جریان کاری مرتبط با ساختار استراتژی فروش را باید نیاز مشتریان تعیین نمایید. در حدود ۴۴% فروشندگان بعد از تماس اول ناموفق، سرخورده شده و ۹۴% با تماس نا موفق چهارم، سرخورده شده و دیگر پیگیری نمینمایند، در حالیکه ۶۰% فروشها پس از تماس چهارم حاصل میشود.
تلگرام خبرنامه مدیریت تجارت
مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.

اخبار مدیریت و تجارت